دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۵۹ ب.ظ
شرم حلال
باران...
سه شنبه...
مسجد سهله...
دم غروب ...
دارم به بوی پیرهنت فکر می کنم!
*****
و چقدر شاکرند خدا را...
وقتی باخودم مقایسه میکنم میبینم چقدر ذلیلم و خوار
و اینها چقدر عزیزند در پیش خالقشان
اگر جای آنها بودم پای این سفره نمی نشستم
از بس که ناسپاسم...
*****
فکر میکنم این تصویر با شعر بالا بی ربط نباشند!!!
چقدر دلم به درد آمد وقتی ...
اما روزی حلال دارند در سفره شان...
...شرمِ پدر از فرزند برایم سنگین و عذاب آور است
خدایا هیچ پدر و مادری را شرمنده فرزندانش نکن...
آمین