دولت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

دولتی برای همگان
دولت مهدی  عجل الله تعالی فرجه الشریف
چاره ای نیست از اینکه باید به سوی خدا برویم، اگر به سوی خدا نرفتیم موانع هم اگر رفع بشود، موقتاً رفع می شود، دائماً رفع نمی شود.
باید بدانیم که علاج ما اصلاح نفس است در همه مراحل؛ و از این مستغنی نخواهیم بود، و بدون این، کار ما تمام نخواهد شد.
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نویسندگان
چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۹:۰۳ ب.ظ

میعاد و موعود

سخنرانی امام موسی صدر 










سخنرانی امام موسی صدر

اندیشه ظهور مهدی(ع) به شیعیان اختصاص ندارد، این عقیده در کتب روایی همة مذاهب اسلامی یافت می‌شود. صدها و هزارها روایت دلالت دارند و ثابت می‌کنند که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «اگر حتی یک روز از جهان باقی مانده باشد، خداوند آن روز را طولانی می‌گرداند، چندان که مردی از اهل بیت(ع) من، هم‌نام و هم‌کنیة من، ظهور کند و زمین پر از ظلم و بیداد را از عدل و قسط پر کند». این حدیث در همة مذاهب اسلامی متواتر است. انتظار منجی، انتظار روح حق و انتظار یک حادثة عظیم در همة مذاهب و ادیان وجود دارد. این اندیشه از حوزة فعالیت‌های دینی فراتر رفته، فعالیت‌های تکوینی را نیز شامل می‌شود. هرگاه به تلاش انسان‌ها در حوزه‌های گوناگون نظری افکنیم، مشاهده می‌کنیم که در همة عرصه‌ها، همچون علم، فلسفه، ادبیات و تجارب اجتماعی، نظام‌ها و مقررات رو به کمال دارند و در همة مسائل زندگی به سوی اوضاع و احوال برتر پیش می‌روند. گرچه آدمی گاهی می‌لغزد، گاه اشتباه می‌کند و منحرف می‌گردد، امّا این لغزش‌ها، در حرکت اصلی زندگی بشر و در روند کلی آن، اموری جزئی‌اند. انسان از ابتدا در حال تکامل، ترقی و تعالی بوده و به سوی بهتر شدن گام برداشته است. آدمی مطمئن است که شرایط برتر برای او امکان‌پذیر است و از همین رو برای رسیدن به آن تلاش می‌کند. اگر آن‌گونه که برخی اعتقاد دارند، بشر رو به سقوط و نابودی داشت یا جهان در حال پس رفت و حرکت قهقرایی بود و در امور مختلف به وضع نامطلوب‌تر راه می‌پیمود، انسان با امید و قدرت و ایمان، برای آینده تلاش نمی‌کرد. زنجیرة مستحکم علم از حوزه‌های مختلف علمی و نظام‌های اجتماعی می‌جوشد. تلاش‌هایی که برای تجربه‌اندوزی در حوزه‌های اجتماعی و نیز در نجوم، ابزار و وسایل و حمل و نقل به عمل می‌آید، همه و همه، آیندة بهتر را نوید می‌دهند، آینده‌ای که در آن همة افراد بشر توان و امکانات و شایستگی خود را برای رسیدن به زندگی سعادتمندانه به کار می‌گیرند.
در حال حاضر، تنها بخشی از توان انسان یا به تعبیر بهتر، بخش اندکی از توانایی بشر در راه زندگی به کار می‌رود و بخش عمدة استعدادها و همچنین اغلب افراد همواره خارج از گود هستند و توان و شایستگی آنان برای زندگی و سعادت انسانی، برای رسیدن به قلّه در تلاش است. امّا کدامین قله؟ کمال آن است که همة انسان‌ها با تمام شایستگی‌ها ـ نه فقط با توان مادی یا فکری ـ در جهت خیر و صلاح بشریت تلاش کنند. شکی نیست که این نظام، همانند یک آرزو، بر فکر و اندیشة هر انسان تلاشگری سایه افکنده است. عقیدة شیعه به امام مهدی(ع) در حقیقت انتظار برانگیزاننده و بشارت‌دهندة این آینده است، آینده‌ای که آرزوی همه و آیندة همه است. من قصد ندارم در تفصیل و توضیح این عقیده وارد شوم، بلکه به «بُعد تربیتی» آن خواهم پرداخت.

 باید بگویم که مفهوم انتظار نزد ما معنی حقیقی خود را از دست داده و منحرف شده است. ما انسان‌ها، به بهانة انتظار، از مسئولیت‌های خود شانه خالی می‌کنیم و کار و تلاش را در انتظار ظهور صاحب‌الزمان(ع) رها کرده‌ایم. این انحراف در همة ارزش‌ها اتفاق افتاده و برای بهره‌مند نشدن از ارزش‌ها ابزاری شده است. امّا حقیقت این است که اندیشة انتظار در حیات این مذهب نقش مهمی داشته است؛ زیرا امید، همان زندگی در آینده و راه آینده و وسیلة پیوند آدمی به آینده است. فردی که از آینده ناامید شده، گمان می‌برد که زندگی فایده‌ای ندارد پس می‌گوید ما را به حال خود واگذارید. تاریخ به روشنی گواهی می‌دهد که، بر ما و بر هر ملتی، دوران درازی از رنج و محنت گذشته است و اگر امید به ظهور امام زمان(ع) و فرج الهی نبود، از میان رفته بودیم، امّا این سخن حضرت رسول اکرم(ص) که «اگر از دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد آن روز به قدری طولانی می‌شود تا مردی از اهل‌بیت(ع) من که نام او نام من و کنیة او کنیة من است، ظهور نماید و دنیای پر از بیداد را از عدل و قسط پر کند»، به ما امید می‌بخشد و بقای ما را تضمین می‌کند؛ زیرا ما به سخن پیامبر(ص) اعتقاد داریم و در آن شک نمی‌کنیم. این امید است که ما را حفظ کرده و زنده نگه داشته است و امید است که میان ما و آینده راهی باز کرده است و امید، خود از این عقیده سرچشمه می‌گیرد.

این تفکر اختصاص به ما ندارد. شما می‌دانید که پس از عروج حضرت مسیح(ع) ـ یا به اعتقاد مسیحیان، پس از شهادت و عروج روح آن حضرت ـ ستمی بر مسیحیان رفت که در تاریخ و تاریخ ادیان مانندی ندارد. امّا امید و اعتقادی که به این بشارت آن حضرت داشتند که «روح حق خواهد آمد»، همان که به روح القدس و تجلی روح القدس تفسیر می‌شود، آنها را از نابودی نجات داد. 

     
معنی انتظار 

انتظار عبارت است از اینکه آماده باشیم، شمشیر و تفنگ در دست، تمرین کنیم و آموزش نظامی ببینیم. خود را آماده سازیم. مراقب و نگهبان بگماریم و رادارها را فعال کنیم تا زمان حملة ناگهانی دشمن را دریابیم. این معنی انتظار است. ما در انتظار حضرت مهدی(ع) هستیم. آن حضرت، پس از آنکه ظلم و جور جهان را فرا گرفت، چه خواهد کرد؟ او می‌آید و عدل و داد را در جهان حاکم می‌کند. این آرزو چقدر عظیم است و این هدف چقدر بزرگ! مهدی(ع) تنها کسی است که جهان را پس از گسترش ستمکاری، از عدل و داد پر خواهد کرد. این حادثة بزرگی است که هیچ چیز جز صاحب آن، بزرگ‌تر از آن نخواهد بود. آیا این حادثه تنها به دست حضرت مهدی(ع) روی می‌دهد؟ طبیعتاً نه. ما باید همکاری و همیاری کنیم. ما می‌خواهیم امام عصر(ع) به تمام و کمال در جهان ظهور کند. علم او، هنر او، قدرت و تربیت او ظهور کند. ما باید آماده باشیم. زمانی که از ما دعوت می‌شود، چه باید بکنیم؟ ما باید آمادة ایفای نقش خود باشیم. هنگامی که آن حضرت فریاد «ای مردم!» برمی‌آورد، او را لبیک بگوییم. باید آماده باشیم و از هر چه داریم دست بشوییم. در حال آماده باش و با آمادگی کامل به کمک او بشتابیم. اگر جز این است، پس معنی انتظار چیست؟ انتظار یعنی آمادگی، بسیج شدن، آموزش و آمادگی روحی، روانی، فکری، معنوی و جسمی و نیز آمادگی تکنولوژیک و نظامی. 
خداوند جز از راه اسباب و وسایل امور، را سامان نمی‌دهد. کسی که در انتظار عزّت و شرف است، نمی‌تواند انتظار یک پیروزی ناگهانی را داشته باشد و نباید عزّت و شرف را بدون تلاش و رنج توقع کند.

 حضرت علی(ع) در سخنی فرمود: «آرزوها نشانه‌های فریب خوردن انسان‌های کم‌عقل است». انسان باید احمق و نادان باشد تا بدون رنج و تلاش، انتظار موفقیت را بکشد، تا عظمت و قدرت را بدون رنج طلب کند؛ این ممکن نیست. آرزوها نشانه‌های فریب خوردن انسان‌های احمق است. انتظار، یک محرک است. اجداد و گذشتگان نیکوکار ما ایستادگی خود را حفظ کردند. ما و آنها در شرایط دشواری که ما را مستحق زندگی ساخت زندگی کردیم. فقیر و ثروتمند، همه، در صفی واحد همچون دیواری سربی، در پیشگاه خدا ایستادند و ایستادیم؛ در حالی که هیچ چیز بر دیگری برتری نداشت. امام جماعت نماز را برگزار می‌کند، نمی‌تواند از مأموم دور باشد یا در جایی بالاتر از او بایستد. اگر محل قرار گرفتن امام به اندازة یک وجب بالاتر از مکان نمازگزاران باشد نماز جماعت باطل است. امام حتماً باید همراه با مردم باشد و وقت و زندگی خود را با آنها بگذراند. او نباید بالاتر از آنها قرار گیرد و نمی‌تواند خود را از آنها برتر بداند و میان امام و مردم فاصله و دوری جایز نیست. آیا می‌توان از این مطلب حکمی اجتماعی انتزاع کرد؟ حتی اگر در نماز فرادا که یک عبادت فردی است، بیندیشیم، در خواهیم یافت که در آن احکام اجتماعی زیادی یافت می‌شود. در این نماز مقید بودن به زمان لازم است. 

«إنّ الصلوة کانت علی المؤمنین کتابا موقوتاً؛1 نماز در حقیقت در زمان‌های معینی واجب شده است». 
در نماز رعایت حقوق مردم نیز دیده می‌شود، چنان‌که نماز در مکان غصبی باطل است. در شرایط نماز، مسئولیت اجتماعی و برخی امور مطلق نیز دیده می‌شود. هیچ‌یک از احکام اسلامی یا دینی نسبت به مسائل اجتماعی بی‌اعتنا نیست. بنابراین، این به مسائل دنیا نیز اهتمام و توجه دارد. 
«و خلف من بعدهم خلف أضاعوا الصّلاة و اتّبعوا الشّهوات؛2 سپس کسانی جانشین اینان شدند که نماز را ضایع گذاشتند و پیرو شهوات گردیدند». 
اگر ما بخواهیم با امیال، اختلافات، تصلب و مسخ شدن و شب‌نشینی‌ها زندگی کنیم، مستحق حیات نیستیم و محکوم به مرگیم یا لااقل باید گفت، لایق زندگی شرافتمندانه نخواهیم بود. آیا ممکن است کسی در دل ایمان داشته باشد امّا ایمان خود را در اعمال جسمانی متبلور نسازد؟ این ممکن نیست. یعنی ممکن نیست کسی بگوید که من در دل ایمان دارم امّا در خارج کاری نکند که دلالت بر ایمان او داشته باشد. 

«ثمّ کان عاقبة الذین أساؤا السوائ أن کذّبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤون؛3 سپس عاقبت آن کسانی که مرتکب کارهای بد شدند ناگوارتر بود. زیرا، آنان آیات خدا را دروغ انگاشته‌اند و آنها را به مسخره گرفته‌اند». 

کسی که بخواهد ایمان خود را حفظ کند، باید ایمانش را در اعمال و رفتارش متبلور سازد؛ زیرا بشر یک شیء واحد است؛ دو چیز نیست که جسم و روح هر کدام جدا باشد. جسم بدون روح کاری نمی‌کند؛ این ممکن نیست.

عمل خارجی، ظهور عمل روحی است و عکس این نیز صادق است. اگر ایمان خود را به کار نبندیم به وظیفة خویش عمل نکرده‌ایم. مسئله این است که ما مؤمن بودیم. سپس این ایمان رفته رفته ضعیف شد و تنها ظاهر و نقشی از آن باقی ماند. ما در اسم و ظاهر مؤمنیم، امّا حقیقت این است که اگر از ایمان ما حرکت و حیات ظاهر شود، می‌توانیم خود را مؤمن بخوانیم. ایمان زنده، ایمانی است که انسان را به حرکت وا دارد، او را منع کند، به پیش راند و امر و نهی کند. ایمان، اصل و منبع امید است. نومیدی مرگ است و جمود. آیا یأس کفر است؟ بله. نومیدی به معنی بی‌اعتقادی به حق است. امّا ایمان به خدا، خدایی که حق و عدالت و علم است و صاحب اسماء حسنی و امثال علیا است، مستلزم این است که ایمان داشته باشیم به اینکه جهان هم جهان حق و عدل و دانش و زیبایی است. چرا؟ به این دلیل که این جهان مخلوق خدا است. پس ایمان به خدای حق یعنی: 

«و ما خلقنا السّموات و الأرض و ما بینهما لاعبین ما خلقناهما إلّا بالحقّ؛4 ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست به بازیچه نیافریده‌ایم، آنها را به حق آفریده‌ایم». 
ایمان به خدای دانا، یعنی: زمین بر اساس علم بنا شده است و با نادانی نمی‌توان در این زمین حرکت کرد، مگر همانند حرکت نابینا و غریق. ایمان به خدای عادل، یعنی: زمین براساس عدل بنا شده است. بنابراین، ما به خدا ایمان داریم و خود را به حق می‌دانیم. معنی این سخن آن است که آینده از آن ماست. چرا؟ زیرا هستی بر اساس حق استوار است. حق گسترش می‌یابد، زیرا حق از دل هستی و زندگی سرچشمه می‌گیرد. این آیات نیز بر همین دلالت دارد: «و لقد کتبنا فی الزّبور من بعد الذکر أنّ الأرض یرثها عبادی الصّالحون؛5 و ما در زبور ـ پس از تورات ـ نوشته‌ایم که این زمین را بندگان صالح من به میراث خواهند برد». 

منظور این است که این حکم در کتاب‌های آسمانی قدیمی و تا امروز نوشته شده است. امّا ناصالح، در این هستی، جسمی غریب است، او بیگانه است، همانند ورود چیز غیر خوراکی در بدن یا ورود سنگی در آن، که نه تنها سودی ندارد، بلکه باقی ماندن آن در بدن موجب آزار و درد و بیماری است. بدن این شیء را تحمل نمی‌کند و به طور مستمر و مداوم با آن مبارزه می‌کند تا بالاخره آن را دفع کند. این معنی جسم بیگانه است، یعنی جسم نامتناسب با بدن. هستی نیز همین‌گونه است. باطل در هستی ـ که مخلوق خدای حق و عدل و عالم است ـ بیگانه است. همچنین جاهل، ظالم و ملحد در این هستی بیگانه‌اند. در زمین خدا، مجالی برای جاهل و مکانی برای ظالم وجود ندارد. در سرزمین خدا جایی برای منحرف و هرج و مرج طلب نیست. اینها می‌آیند و می‌روند. 

« وعد الله الذین آمنوا منکم و عموا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکننّ لهم دینهم الّذی ارتضی لهم و لیبدلنّهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً؛6 خدا به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داد که در روی زمین جانشین دیگرانشان کند، همچنان که مردمی را که پیش از آنها بودند، جانشین دیگران کرد و دینشان را ـ که خود برایشان پسندیده بود ـ استوار سازد و وحشتشان را به ایمنی بدل کند. مرا می‌پرستند و هیچ چیز را با من شریک نمی‌کنند». 

«و نرید أن نمنّ علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم ائمّةً و نجعلهم الوارثین؛7 ما بر آنیم که بر مستضعفان بر روی زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم». 

این است حرکت به طور کلی. بنابراین، آینده از آن حق است، اگر ما واقعاً بر حق باشیم و به آن ایمان داشته باشیم. این ایمان مستلزم ایمان به پیروزی است. پس ایمان به خدا مستلزم امید است و نومیدی کفر به شمار می‌رود. 

انتظار و آمادگی 

ما امروز بسیار نیازمند امید و انتظاریم، زیرا رنج‌ها و مشکلات بر آنند که این دو گوهر گرانبها را از ما بگیرند. تصور کنید که بسیاری از مردم از امید به آینده بریده باشند. چه اتفاقی می‌افتد؟ این جماعت باید بدانند که ناامیدی کفر است. پس مؤمن ناامید نمی‌شود. شرایط هرگونه که باشد مهم نیست. یهودیان، قبل از حضرت موسی(ع) چقدر ذلت کشیدند، چند صد سال خواری را تحمل کردند از همه جا رانده شدند، باز هم تحمل و ایستادگی کردند، هر کس، هر انسانی و هر ملتی تلاش کند به هدف می‌رسد. بنابراین، هیچ دلیلی ندارد که ما در مقابل دشمن امید خود را از دست بدهیم، هر چند که همة کشورهای بزرگ جهان پشتیبان دشمن باشند. در جنگ بدر، مشرکان دو نماد را به دست گرفتند. گروهی نمادی یا بتی به نماد هبل را بلند کردند و شعر معروف «اعل هبل» را فریاد می‌زدند یعنی «سرافراز و بلند باد هبل». مسلمانان به فرمان پیامبر اکرم(ص) پاسخ دادند: «الله أعلی و أجلّ» یعنی «خداوند بلندمرتبه‌تر و بزرگ‌تر است». گروه دوم مشرکان، بت دیگری یعنی عزّی را بلند کردند و گفتند: «هذه عزّی ولا عزّی لکم» یعنی: «این عزّی است و شما عزّی ندارید» و مسلمانان پاسخ می‌دادند: «الله مولانا و لا مولی لکم»؛ یعنی «خدا مولای ما است و شما مولا ندارید». آنها هبل و عزّی داشتند و ما الله داشتیم. 
«و ما قدروا الله حقّ قدرهم والأرض جمیعاً قبضته یوم القیامة و السّماوات
 مطویّاتٌ بیمینه؛8 خدا را نشناختند آنچنان که شایان شناخت اوست و در روز قیامت، زمین یکسره در قبضته اوست و آسمان‌ها، در هم پیچیده، در ید قدرت او». 

امید به خداوند بزرگ است. ما هرگز امید را از دست نخواهیم داد؛ هرگز. پیش از این، شرایط بسیار دشوارتر امروز بر ما گذشت و ما هرگز نومید نشدیم. ما امروز نیازمند امید، انتظار آمادگی هستیم. محال است خداوند انتظار را به معنی فرافکنی و شانه خالی کردن از ما بپذیرد. 
«و لینصرنّ الله من ینصره إنّ الله لقویٌّ عزیزٌ؛9 و خدا هر کس را که یاری‌اش کند، یاری می‌کند و خدا توانا و پیروز است».
خداوند چه کسی را یاری می‌کند؟

«الذین إن مکنّاهم فی الأرض أقاموا الصلوة و آتوا الزکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر؛10همان کسانی که اگر در زمین مکانتشان دهیم نماز می‌گذارند و نماز می‌دهند و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند». 


ماهنامه موعود شماره 109

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">