دولت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

دولتی برای همگان
دولت مهدی  عجل الله تعالی فرجه الشریف
چاره ای نیست از اینکه باید به سوی خدا برویم، اگر به سوی خدا نرفتیم موانع هم اگر رفع بشود، موقتاً رفع می شود، دائماً رفع نمی شود.
باید بدانیم که علاج ما اصلاح نفس است در همه مراحل؛ و از این مستغنی نخواهیم بود، و بدون این، کار ما تمام نخواهد شد.
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نویسندگان
شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۵۹ ق.ظ

ناخلفان دوران

گاه مى شود بر اثر عواملى، از حضرت نوح(علیه السلام) پسرى ناخلف بنام کنعان و یا از حضرت آدم(علیه السلام) پسرى متمرّد بنام قابیل به وجود مى آید.


حضرت امام هادى(علیه السلام) داراى 5 فرزند بنامهاى امام حسن(علیه السلام)، حسین، محمّد، جعفر، و علّیه بود. در میان این فرزندان، جعفر، بسیار ناخلف بود که لقب کذّاب (دروغگو) را گرفت، امام هادى(علیه السلام)درباره او فرمود: از فرزندم جعفر دورى کنید، نسبت او به من همچون نسبت کنعان به نوح(علیه السلام) است، امام عسکرى(علیه السلام) فرمود: مثل من و جعفر مانند هابیل و قابیل دو فرزند آدم(علیه السلام) است، اگر کشتن من براى جعفر ممکن بود، مرا مى کشت، ولى خداوند جلو او را گرفت.

جعفر از افرادى بود که ادّعاى امامت داشت و پس از رحلت پدر مى گفت امام مردم من هستم نه برادرم، امام عسکرى(علیه السلام)، حتى پس از رحلت پدر نزد خلیفه وقت رفت و گفت: بیست هزار اشرفى براى تو مى فرستم و از شما خواهش دارم که فرمان دهى تا بر مسند امامت بنشینم و این مقام از برادرم سلب گردد.

خلیفه در جواب گفت: عجب آدم احمقى هستى اگر امامت در دست ما مى بود آن را براى خود قرار مى دادیم اگر امام شناسان و شیعیان آنچه از برادرت و پدرت از معجزات و ... دیدند از تو ببینند تو را امام خود مى دانند، دیگر نیازى به کمک ما ندارى وگرنه هرگز به تو ایمان نخواهند آورد.

کارشکنى هاى او در عصر امامت برادرش امام عسکرى(علیه السلام)بجائى نرسید ولى پس از شهادت برادرش دوباره شروع به ادعا کرد و اعلام داشت که امام بعد از برادرم من هستم.

امام عسکرى(علیه السلام) براى اینکه امر بر مردم اشتباه نشود و امامت امام مهدى(عج) را از کارشکنى هاى جعفر، حفظ کند، در آخرین لحظات عمر، یکى از اصحاب بنام (ابوالادیان) را بحضور طلبید و به او فرمود:

«چند نامه هست اینها را به مدائن مى برى و به فلان و فلان کس مى رسانى و جواب نامه ها را مى گیرى، روز 15 به سامرّاه مى آئى، صداى گریه از خانه من خواهى شنید مطّلع مى شوى که من از دنیا رفته ام.»

ابوالادیان: فدایت شوم، معلوم است که سخن شما راست و درست است، و همین طور که مى فرمائى خواهد شد ولى سؤالى دارم و آن اینکه پس از شما امام کیست؟

امام عسکرى(علیه السلام) : «امام کسى است که جواب نامه ها را از تو مطالبه کند.»

ابوالادیان: علامت دیگر امام پس از شما چیست؟

امام عسکرى(علیه السلام): «امام کسى است که بر جنازه من نماز بخواند.»

ابوالادیان مى گوید: علامت دیگر چیست؟

امام عسکرى(علیه السلام) فرمود: «امام کسى است که از میان همیانهاى طلا خبر دهد.»

ابوالادیان مى گوید: ابّهت امام عسکرى(علیه السلام) مرا گرفت، دیگر نپرسیدم که منظور چه همیانى است، برخاستم خدا حافظى کردم نامه را گرفتم بسوى مدائن رهسپار شدم، نامه ها را به صاحبانشان دادم و جواب نامه ها را گرفتم و به سامره برگشتم همین که وارد خانه امام حسن(علیه السلام)شدم صداى گریه شنیدم فهمیدم که امام عسکرى(علیه السلام)دار دنیا را وداع کرده است ولى دیدم گروهى دور جعفر کذّاب را گرفته اند و به او به عنوان امام تهنیت مى گویند و بعضى به او تسلیت مى گفتند.

در این میان کسى آمد و به جعفر گفت: جنازه برادرت را غسل داده اند، بفرمائید بر آن جنازه نماز بخوانید دیدم جعفر برخاست و همراه گروهى براى انجام نماز رهسپار شد، با خود گفتم: عجبا ! اگر امام مردم، بى دین بشود، معلوم مى شود که همواره دین از اول سست بوده است، چون من جعفر کذّاب را مى شناختم که همواره با ساز و آواز و شرابخوارى سروکار داشت، من هم دنبال جعفر براه افتادم تا ببینم جریان به کجا منتهى مى شود.

کنار جنازه امام عسکرى(علیه السلام) رسیدیم جعفر پیش ایستاده و همراهان پشت سرش، گفتم دیگر کار از کار گذشت، ناگهان پرده سفیدى که در حجره آویزان بود بلند شد، دیدم کودکى نورانى پیدا شد، رداى جعفر را گرفت و فرمود: اى عمو! پس برو، من سزاوارترم که بر جنازه پدرم نماز بخوانم، جعفر مانند نقش بردیوار هیچ نتوانست بگوید و کنار رفت.

آن کودک مشغول نماز شد و پس از نماز همین که خواست برود به من رسید و فرمود: جواب نامه ها را به من بده، نامه ها را به او دادم، رفت به حجره، با خود گفتم حمد و سپاس خدا را که دو علامت از علاماتى که امام عسکرى(علیه السلام) به من فرموده بود ظاهر شد، نزد جعفر آمدم و گفتم این طفل که بود؟

گفت: من اصلاً چنین کودکى را ندیده ام و نمى شناسم.

 

مسافران قمّى و جعفر کذّاب :

روز بعد دیدم گروهى از اهل قم آمده بودند به زیارت امام عسکرى(علیه السلام) نائل شوند، مطّلع شدند که حضرت از دنیا رفته است، پرسیدند: امروز امام و حجّت خدا کیست؟

گروهى جعفر کذّاب را نشان دادند، اهل قم نزد جعفر آمده و سلام کردند و گفتند: پول زیادى که مخصوص امام(علیه السلام)است براى شما آورده ایم، دستور داد پولها را بگیرند.

گفتند: ما هر وقت خدمت امام عسکرى(علیه السلام) مى رسیدیم و پولى نقد مى آوردیم نام صاحبان پول را حضرت مى بردند و حدود مبلغ را از درهم و دینار مى فرمود، شما هم اگر امام هستید و جانشین برادر خود مى باشید مبلغ و عدد و اسم صاحبان پول را بگوئید.

جعفر گفت: مردم از من علم غیب مى خواهند، مگر برادرم علم غیب داشت؟

اهل قم گفتند: در چنین صورت ما پول را نخواهیم داد.

 

دستور دستگیرى امام زمان(علیه السلام) :

جعفر دید با این وضع به هدف شوم خود نمى رسد، نزد معتمد عباسى خلیفه وقت رفت و گزارش داد که برادرم امام عسکرى(علیه السلام)پسرى دارد و او بر جنازه پدرش نماز خواند  امام عسکرى(علیه السلام) براى حفظ فرزندش حضرت حجّت (عج) از دشمنان، تولد او را به کسى نفرموده بود. خلیفه، صد مأمور به فرماندهى شخصى بنام «رشیق» به خانه امام عسکرى(علیه السلام)فرستاد و به او دستور اکید داد که برو بخانه امام عسکرى(علیه السلام) همه حجره ها را جستجو کن، بى آنکه اجازه بگیرى وارد خانه شو.

رشیق با مأمورین به خانه امام عسکرى(علیه السلام) آمدند و همه حجره ها را گشتند تا به آن حجره که در آن، پرده سفید آویزان بود رسیدند، پرده را بلند کردند دریائى آنجا دیدند که در وسط آن، کودکى سجّاده انداخته و نماز مى خواند، رشیق بیکى از مأمورانش دستور داد که برو، و آن کودک را بگیر. آن مأمور تا به سراغ کودک آمد در میان آب غرق شد.

رشیق به دیگرى دستور داد، دیگرى وقتى خواست به طرف کودک رود در آب غرق شده با فریاد بلند تقاضاى کمک کرد، او را نجات دادند، حضرت با کمال وقار نماز را تمام کرد و سپس در پیش روى مأموران از حجره بیرون آمد. مأموران گویا چوب خشکى شده بودند. اصلا نتوانستند کوچکترین آسیبى به کودک که حضرت حجّت(عج) بود برسانند.

همین موقع بود که حضرت مهدى(علیه السلام) غایب شد و غیبت صغرى به وقوع پیوست.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۲/۰۴/۰۱

نظرات (۳)

۰۴ تیر ۹۲ ، ۲۳:۰۶ ثاقب زهرا
چه پاسخ زیبایی...
۰۲ تیر ۹۲ ، ۱۵:۰۴ یا زهــرا مددی...
مَاذَا وَجَدَ مَن فَقَدَک؟ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مشن وَجَدکَ؟ لَقَد خَابَ مَن رَضِیَ دُونَکَ بَدَلا.
چه دارد آن کس که تو را ندارد؟ و چه ندارد آن که تو را دارد؟ آن کس که به جای تو چیز دیگری را پسندد و به آن راضی شود، مسلما زیان کرده است .

دعای عرفه ، بحار الانوار، ج 98، ص 288
پاسخ:
ان شاالله خداوند ما را جزو زیان کاران قرار ندهد
۰۱ تیر ۹۲ ، ۱۸:۰۷ ثاقب زهرا
گاهی که در مورد امام زمان فکر می کنم حس می کنم ایشان مظلوم ترین فرد آفرینش هستند
شخصی که خلیفة الله است
عالم خلقت در دست اوست
شب قدر مقدرات را تعیین می کند
واسطه فیض الهی است
به خاطر وجود نازنین او عذاب از جهانیان برداشته شده است
رحمةٌ للعالمین است و ...
در عین حال چقدر غریب و تنهاست و کسی ایشان را نمی شناسد
آه...
پاسخ:
بله میشود حس کرد غربت فرزند زهرا را
اما قدمی برای تبدیل غربت به قربت برنداشتیم
و واقعیت این است که ایشان در غیبت نیستند و ما هستیم که در غیبت به سر میبریم
التماس دعا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">